جنگهای بزرگ ایران و یونان بعد از کوروش در گرفت اما اساس آن در دوره ی کوروش گذاشته شدو آنچه سبب بروز دشمنی بین ایران و یونان شد رقابت شدید اقتصادی در منطقه ای بود که در قدیم نامهای مختلفی داشت و امروز به اسم مدیترانه خوانده می شود.
هنوز 6 سال کامل از رسیدن مرز غربی ایران به سواحل مدیترانه نگذشته بود که ((پلوتی سن)) نویسنده اهل آتن گفت ایران به تجارت ما خیلی لطمه زده است و با ادامه ی این روند تجارت ما از بین خواهد رفت و ما اگر بخواهیم تجارت خود رادر دریایی که از دریای سیاه تا مدخل اقیانوس اطلس ادامه داردحفظ نماییم باید یک نیروی دریایی قوی به وجود آوریم.
این گفته که در 25 قرن قبل از این به زبان آورده شده مانند حرفی است که تا نیم قرن قبل هم به زبان می آوردندو می گفتند هر دولت که می خواهد بر دریا حکومت کند باید نیروی دریایی قوی داشته باشد.
تا وقتی که کوروش بود یونانی ها نتوانستند که یک نیروی دریایی قوی به وجود بیاورند و آن کارها را بعد از مرگ کوروش و آغاز سلطنت کمبوجیه شروع نمودند.
علت اینکه یونانیان نتوانستند در دوره سلطنت کوروش یک نیروی دریایی قوی به وجود آورنداین بود که کوروش با یونانیان قراری گذاشت مبنی بر اینکه یونانیان حق ندارند کشتی هایی بسازند که دارای ظرفیت بیش از 70 بشکه باشد.کوروش می دانست کشتی هایی که ظرفیت آن از 70 بشکه تجاوز نمی کند یک کشتی جنگی قوی نیست و نمی تواند با امواج دریامبارزه کند و بیشتر در طول سواحل حرکت می کند.
محدود شدن ظرفیت کشتی های جنگی یونانیان نه تنها نیروی دریایی سرزمین های یونان را ضعیف می کردبلکه برای یونیان موهن بود.
تا آن روز یونانی ها محکوم آسیایی ها شده بودند و بعد از اینکه مجبور گردیدند شرط کوروش هخامنش را بپذیرند گرفتار عقده حقارت شدند و نسبت به ایرانیان کینه پیدا کردند.اما نمی توانستند خصومت خود را نشان بدهند تا اینکه شاه هخامنش زندگی را بدرور گفت و کمبوجیه جای او پادشاه شد.
بیزارم از دشمنانت ای سرزمین آریا...کور باد نگاه آنکس که دشمن توست ,ایران من...
"ای کسانی که امروز در بستر راحت غنوده اید آیا می اندیشید که راحتی امروز شما مستلزم بردگی فردا می باشد و فردا آزاد خواهند زیست که از راحتی امروز صرف نظر کنند؟
سلام دوستان عزیز
برای تبادل لینک با ما لینک ما را با نام بیراهه در وب خود لینک کنید سپس در نظرات اعلام کنید تا لینک شما نیز ثبت گردد.
با تشکر
«قدر» در لغت به معناى اندازه و اندازهگیرى است.(1) «تقدیر» نیز به معناى اندازهگیرى و تعیین است.(2) اما معناى اصطلاحى «قدر»، عبارت است از ویژگى هستى و وجود هر چیز و چگونگى آفرینش آن(3) به عبارت دیگر، اندازه و محدوده وجودى هر چیز، «قدر» نام دارد. (4)
بنابر دیدگاه حکمت الهى، در نظام آفرینش، هر چیزى اندازهاى خاص دارد و هیچ چیزى بىحساب و کتاب نیست. جهان حساب و کتاب دارد و بر اساس نظم ریاضى تنظیم شده، گذشته، حال و آینده آن با هم ارتباط دارند.
استاد مطهرى در تعریف قدر مىفرماید: « ... قدر به معناى اندازه و تعیین است... حوادث جهان ... از آن جهت که حدود و اندازه و موقعیت مکانى و زمانى آنها تعیین شده است، مقدور به تقدیر الهى است.»(5) پس در یک کلام، «قدر» به معناى ویژگىهاى طبیعى و جسمانى چیزهاست که شامل شکل، حدود، طول، عرض و موقعیتهاى مکانى و زمانى آنها مىگردد و تمام موجودات مادى و طبیعى را در برمىگیرد.
این معنا از روایات استفاده مىشود؛ چنان که در روایتى از امام رضا علیه السلام پرسیده شد: معناى قدر چیست؟ امام فرمود: «تقدیر الشىء، طوله و عرضه»؛ «اندازهگیرى هر چیز اعم از طول و عرض آن است.» (6) و در روایت دیگر، این امام بزرگوار در معناى قدر فرمود: «اندازه هر چیز اعم از طول و عرض و بقاى آن است.»(7)
در این شب تمام حوادث سال آینده به امام هر زمان ارائه مىشود و وى از سرنوشت خود و دیگران با خبر مىگردد. امام باقر علیه السلام مىفرماید: «انه ینزل فى لیلة القدر الى ولى الامر تفسیر الامور سنةً سنةً، یؤمر فى امر نفسه بکذا و کذا و فى امر الناس بکذا و کذا؛ در شب قدر به ولى امر (امام هر زمان) تفسیر کارها و حوادث نازل مىشود و وى درباره خویش و دیگر مردمان مأمور به دستورهایى مىشود.»
بنابراین، معناى تقدیر الهى این است که در جهان مادى، آفریدهها از حیث هستى و آثار و ویژگىهایشان محدودهاى خاص دارند. این محدوده با امورى خاص مرتبط است؛ امورى که علتها و شرایط آنها هستند و به دلیل اختلاف علل و شرایط، هستى، آثار و ویژگىهاى موجودات مادى نیز متفاوت است. هر موجود مادى به وسیله قالبهایى از داخل و خارج، اندازهگیرى و قالبگیرى مىشود. این قالب، حدود، یعنى طول، عرض، شکل، رنگ، موقعیت مکانى و زمانى و سایر عوارض و ویژگىهاى مادى آن به شمار مىآید. پس معناى تقدیر الهى در موجودات مادى، یعنى هدایت آنها به سوى مسیر هستىشان است که براى آنها مقدر گردیده است و در آن قالبگیرى شدهاند. (8)
اما تعبیر فلسفى قدر، اصل علیت است. «اصل علیت همان پیوند ضرورى و قطعى حوادث با یکدیگر و این که هر حادثهاى تحتّم و قطعیت ضرورى و قطعى خود و نیز تقدّر و خصوصیات وجودى خود را از امرى یا امورى مقدم بر خود گرفته است.
(9) اصل علیت عمومى و نظام اسباب و مسببات بر جهان و جمیع وقایع و حوادث جهان حکمفرماست و هر حادثى، ضرورت و قطعیت وجود خود و نیز شکل و خصوصیت زمانى و مکانى و سایر خصوصیات وجودىاش را از علل متقدمه خود کسب کرده است و یک پیوند ناگسستى میان گذشته و حال و استقبال میان هر موجودى و علل متقدمه او هست.»(10)
اما علل موجودات مادى ترکیبى، فاعل و ماده و شرایط و عدم مانع است که هر یک تأثیر خاص بر آن دارند و مجموع این تأثیرها، قالب وجودى خاصى را شکل مىدهند. اگر تمام این علل و شرایط و عدم مانع، کنار هم گرد آیند، علت تامه ساخته مىشود و معلول خود را ضرورت و وجود مىدهد که از آن در متون دینى به «قضاى الهى» تعبیر مىشود. اما هر موجودى با توجه به علل و شرایط خود قالبى خاص دارد که عوارض و ویژگىهاى وجودىاش را مىسازد و در متون دینى از آن به «قدر الهى» تعبیر مىشود.
با روشن شدن معناى قدر، امکان فهم حقیقت شب قدر نیز میسر مىشود. شب قدر شبى است که همه مقدرات تقدیر مىگردد و قالب معین و اندازه خاص هر پدیده، روشن و اندازهگیرى مىشود.
برای چند لحظه به نقطه سیاه وسط تصویر خیره شوید، خواهید دید که نقاط رنگی اطراف آن ناپدید می شوند!
او که شادمانی را از مردم بگیرد
بی شک از گماشتگان شیطان است
او که تنها به سخن گفتن شادمان شود
غمگین ترین شماست
هر حکومتی که شادمانی را از مردمان
بگیرد شکست خواهد خورد و برانداخته خواهد شد
هرناله ای که از دست بیدادگری برآید
هزار خانه را به خاکستر خواهد نشاند
دروغ گویان تنها بر گورستان مردگان و خاکسترزار خاموشان حکومت خواهند کرد
زنان هستی بخش جهانند و هستی بخش جهان عشق را آفرید
و از عشق.سرشت آدمی را آفرید
و از آدمی سرشت آزادی را
او که شادمانی مردم را نمی خواهد از ما نیست
او برده ی بی مزد اهریمن است
شهریاری که نداند شب مردمانش
چگونه به صبح می رسد
گورکن گمنامی است
که دل به دفن دانایی بسته است.